نامهای به فرزند نداشتهام
اگر روزی به تو گفتم که رسیدن به شادی، غرور و خوشبختی تو هیچ فرقی برای من ندارد؛ از من غمگین مباش، با این حرف تو را طرد نکردهام؛ من تو را از اسارتی که سالهاست خود در آن هستم آزاد ساختم.
مهم نیست در المپیاد نفر اول باشی یا آخر، مهم نیست همیشه راست بگویی یا دروغ، مهم نیست برنده باشی یا بازنده، مهم نیست من از رفتارت خوشحال باشم یا ناراحت، درهرحال من مادر تو هستم و تو فرزند من.
زندگی کردن به خاطر شادی و غرور والدین بسیار ملالآور است؛ وقتی مجبور باشی برای ناامید نکردن والدینت به همیشه برنده یا قوی بودن تظاهر کنی، خودت را زندهزنده کشتهای. دیر یا زود متوجه میشوی که اصلاً خوشحال نیستی و همیشه سعی کرده ای برای والدینت بهترین باشی. همچنین هرگز به شأن و مقام والدینت مغرور و خوشحال مباش که فروپاشی مقام ما تو را متزلزل و غمگین خواهد ساخت. زندگی کردن با پشتوانه ی شخصیت و مقام والدین نیز ملال آور و مایه ی درجا زدن توست.
بگزار غرور و شادی یکدیگر نباشیم
بگزار بین ما تنها یکچیز باشد آنهم مادر و فرزندی
و این مسئله را به هر رابطهای بسط بده و با صدای بلند به خودت بگو:
من نمیخواهم غرور شخص دیگری باشم
من واقعاً نمیخواهم علت خوشحالی شخص دیگری باشم
این جملات به این معنا نیست که نباید کسی را خوشحال کنی و یا اینکه مایهٔ افتخار دیگران نباشی بلکه به این معناست که بار مسئولیت زندگی در سطح انتظار دیگران را زمین بگزاری و سبکبال به مسیر خود بودن ادامه دهی، چهبسا در مسیر خودت آزادانه (نه به خاطر انتظارات دیگران) به هزاران نفر هم آرامش ببخشی و مایهٔ افتخار و غرور نهتنها پدر و مادرت بلکه یک سرزمین شوی.
زندگی خودت را مدیون والدینت نساز ما هیچ انتظاری از تو جز خودت بودن نداریم.
آخرین دیدگاهها