اینکه با داشتن دغدغه رشد و توسعه خود « شنیدن هر جمله ای از هر انسانی با هر سطح فکری میتواند یک درس برایمان باشد» درست.
اینکه میگویند: «نپرسید چه کسی میگوید بلکه بپرسید چه چیزی میگوید» هم سخنی بسیار سنجیده و درست.
اما میخواهم از اوقاتی صحبت کنم که انسانهای بزرگ به طرز عجیبی حرفهایی بسیار بدیهی را بیان میکنند. اگر قبل از شنیدنشان ندانیم چه کسی آنها را به زبان آورده است قطعا به سادگی از کنارشان رد میشویم و هیچ فکر تازهای در ذهن ما با شنیدن آن جملات تکراری شکل نخواهد گرفت. ولی اگر بدانیم چه کسی آنها را با چه پشتوانهی علمی، مذهبی و یا فلسفی بیان کرده است؛ میتوانیم درک عمیقی از همان جملات ساده داشته باشیم و بسیار از شنیدنشان لذت ببریم.
بگذارید مثالی بزنم:
اگر یک جملهی بسیار بدیهی از یک انسان معمولی بشنوید مثل اینکه: آب مایهی حیات است اتفاق خاصی در ذهن شما با شنیدن آن نخواهد افتاد و شاید در دلتان بگویید خب که چی؟ این را هر بچهی پنج ساله نیز میداند اما اگر این جمله را از زبان یک عارف یا یک فلسفهدان و یا یک محقق بشنوید؛ بسته به نوع تفکر این افراد از آن جمله برداشتهای متفاوتی خواهید داشت.
مثلا اگر آن جمله از زبان یک عارف بیان شود شاید اینگونه برداشت کنید که آب از نگاه یک عارف سنبلی از آگاهی است و بیان این جمله از زبان او اشاره به زوال انسان بدون داشتن آگاهی خواهد داشت. اینبار معنای جمله کمی فراتر رفت و در ذهن ما شکل گرفت.
این پاراگراف جملات ابتدایی متن را نقض نمیکند ولی این را یادآور خواهد شد که به جملات حتی بدیهی افراد بزرگ بیشتر فکر کنیم و ساده از کنار آنها نگذریم. پس اینکه من برداشتم از زبان دوست را اینگونه بگویم:
«بدیهی ترین جملات از زبان تو، حیرت انگیزترین معانی را به ذهن من میکشاند. زیرا میدانم تو فراتر از ذهن آدمی زاد میاندیشی.
اما صرفا دانستن از گستره ذهن تو این معنا را میسر نمیسازد. تو در ساده واژه هایت چیزی میکاری که در عمق هر انسان جوانه میزند» برای گوش دادن فایل صوتی اینجا کلیک کنید
هم درست. 😊
آخرین دیدگاهها