دیروز از خدا خواستم که یک سال دیگر در خانه رویاییام باشم.
خدا خیلی سریع با یک ماشین حساب در دستش آمد و گفت: خوب، خانه رویایی تو در فلان جا، متری فلان قدر است که کل مبلغ با احتساب تورم تا سال دیگر میشود فلان قدر، که اگر تقسیم بر دوازده ماه از سال بکنیم، میشود ماهی انقدر که برای به دست آوردنش به شغلی رویایی با روزی ۸ ساعت کار سخت نیازمندی. خوب است؟ موافقی؟
من که از سرعت پاسخدهی خدا هیجان زده شده بودم با عجله گفتم: بله بله موافقم.
خدا دوباره به سرعت سرچی در گوگل کرد و مطالب بسیاری را زیر و رو کرد و بعد از چند دقیقهای جستجو گفت:
آه، چنین شغلی بهراحتی پیدا نمیشود. بهگمانم باید به سایتهای شغلیابی ایمیل بزنی. بعد نگاهی به من انداخت و گفت:
من که نمیتوانم به جای تو ایمیل بزنم. این کار اخلاقی نیست. آیا میتوانم برای این کار روی تو حساب کنم؟
من که از پیگیری خدا بسیار ذوق زده بودم، دوباره بی درنگ گفتم: بله بله حتما.
امروز کار مورد علاقهام که مرا به خانهی رویاییام میرساند، پیدا کردم و به خاطر این از خدا ممنونم.
آخرین دیدگاهها