اغلب وقتی کسی فوت میکند برای تسلیت به خانواده متوفی و رفتن به مراسم عزاداری تیرهترین لباسها را میپوشیم، درماندهترین چهره را به خود میگیریم و بیبوترین گلها را از جمله گل گلایول بر سر مزار میبریم که مبادا عطر خوش آن حال خانواده عزادار را خوب کند. حتی سعی میکنیم اشک خودمان را به زور درآوریم تا خانواده مرحومه حتماً گریه ما را ببینند و بیشتر متأثر شوند. اگر کلمه تسلیت را در واژه یاب سرچ کنیم معانی زیر را خواهیم یافت:
تسلی، اندوه وابردن ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند. دلداری، اندوه بردن، غم زدایی، دلاسایی، خاطرنوازی، آسایش و امثال اینها
کدام یک از کارهایی که ما در مراسم عزاداری انجام میدهیم با معانی بالا سنخیت دارد؟
آیا هیچ عملی برای تسلی بخشیدن به حال خانواده عزادار انجام میدهیم؟
تازه اینها ظاهر ماجرا است که هیچ بویی از تسلی بخشیدن نمیدهد در باطن ماجرا اتفاقات ملالآور تری رخ میدهد مثلا:
برخی از افراد با یادآوری خاطرات متوفی به نوعی روضهخوانی میکنند.
برخی دیگر به فکر اموال متوفی هستند که در راه درستی خرج شود.
برخی دیگر به فکر شوهر دادن دختران متوفی هستند که خدایی نکرده خرجشان گردن آنها نیفتد.
و برخی همان روز به فکر پیدا کردن شغل برای اعضای خانواده متوفی هستند.
اینها همه دردهایی است که به سینه خانواده متوفی اضافه میکنیم به جای اینکه مرهمی برای زخم تازه آنها باشیم.
سعی کنیم اگر حتی نظر و یا اندیشهای به خیال خود مثبت برای آنها در ذهن داریم حداقل چهل روز بعد با آن خانواده مطرح کنیم. در ازای آن سعی کنیم محیط را شاد کنیم، کاری کنیم که خانواده مرحومه با خاطرات خوش متوفی خنده بر لبانشان بنشیند و دست از غصه خوردن بردارند یکی از باورهای غلط ما در این مواقع تشویق به گریه کردن است زیرا فکر میکنیم با این کار سبک میشوند. چرا به جای این کار خانواده متوفی را به خنده وادار نکنیم؟ چرا روحیه آنها را با خنده بهتر نکنیم؟ گریه کردن هنگام غم نه تنها انسان را سبک نمیکند بلکه تکرار موضوع ناراحت کننده در ذهن و گریه میتواند آسیبهای جدی به روح و روان ما بزند.
برای شما هم اتفاق میافتد پس بیاییم در روزهای ناراحتی یکدیگر را به خنده وادار کنیم و کمی درباره تغییر باورها تامل کنیم و در روزهای ناراحتی مایهی آرامش یکدیگر باشیم و به معنای کلمه تسلیت بگوییم و تسلی بخش باشیم.
آخرین دیدگاهها